شکوفه های انار
شکوفه های انار
روزی،
شکوفه ی انار خواهم شد
زمستان
پاییز
تابستان
عاقبت یک روز بهار خواهم شد
خواب و رویا،میهمان تاریکی ست
من اما
با طلوع نور بیدار خواهم شد
شکوفه های انار
روزی،
شکوفه ی انار خواهم شد
زمستان
پاییز
تابستان
عاقبت یک روز بهار خواهم شد
خواب و رویا،میهمان تاریکی ست
من اما
با طلوع نور بیدار خواهم شد
باران ریزریز
پاییز
کفش سختی نیست
پاییز
پا بر هنگی ست
قدم قدم
درخیابان لیز
فهمیدن برگ های ریز....
پاییز لباس گرم نیست
پاییز
یعنی بارون های ریز ریز
یدون چتر
لباس خیس
کوچه های شهر
با خبر شدن
از نبودنت
شهر ما می شود
آیه آیه بغض
در سرودنت
نام کوچمان
اسم تو شده
اسم یک شهید
بعد رفتنت
کوچه مان شده
سبز و رو سفید!!
خدای مورچه ها
وهرچه از مورچه ها کوچک تر
ریز تر
تر
خدای فیل ها
و هرچه از فیل بزرگ تر
گنده تر
تر
خدای....
بقیه اش در ادامه مطلب است.
_با تاکسی،مترو، اتوبوس می روی مدرسه یا با ماشین مادرت؟
تو :می گویی مسیرم به هیچ کدام نمی خورد البته انقدر هم دور نیست.
_خب،زود تر بیدار شو پیاده برو.
تو: مادرم اجازه نمی دهد پیاده بروم
_خب می توانی چند دوست هم مسیر را برشانید؟
تو: دوست هم مسیر ندارم
_من دیگر حرفی ندارم!
پس ترافیک چه می شود؟ الودگی هوا چه می شود؟
به من گفتی: این درخت را دور نریز،
گفتم: درخت؟ وبه دست هایم نگاه کردم
پر بود از کاغذ باطله.
گفتم: چه کارشان کنم؟ می ریزم کنار
سطل بازیافتی ها؟
گفتی: هنوز زود است. پوشه ای
اوردی و با کاغذی سبز برگی
درست کردی و روی آن چسباندی
و همه ی کاغذ هایی را که روی آن،
نوشته شده بود در آن پوشه گذاشتی.
حالا که به جنگل نگاه می کنم یاد تو
می افتم و روح سبزت!
پس از باران
دریا تشکیل می شود
در
کفشهای پاره ی دخترک کبریت فروش